از دشت کربلا آن دشت پر بلا با شور و با نوا می آید این ندا
حی علی الصلوه حی علی الصلوه
با خون وضو کنم رو سوی او کنم تا گفتگو کنم شوری کنم بپا
حی علی الصلوه حی علی الصلوه
شد کشته نماز آن آشنای راز آن سرو سرفراز افتاده سرجدا
حی علی الصلوه حی علی الصلوه
شد کشته اکبرت عباس و اصغرت هم عون و جعفرت خون می زند صلا
حی علی الصلوه حی علی الصلوه
ای جان من حسین ای بی کفن حسین گلگون بدن حسین محبو ب کبریا
حی علی الصلوه حی علی الصلوه
من بهین معشوق خلوتخانه اهل نیازم / نو چشم انبیا محبوب پیغمبر نمازم
رشته وصل خدایم مشعل راه هدایم / هم زبان اهل دردم هم ضمیر اهل رازم
چشمه آب حیاتم منبع صبر و ثباتم / آتش عشق درونم شعله سوز و گدازم
بوده از اول ستون دین احمد قامت من
اولیا بستند صف بر گفتن قد قامت من
پیشتر از آفرینش یار احمد بوده ام من ... دُر ذکر لعل لبهای محمد بوده ام من
اولیا را انبیا را اتقیا را اصفیا را .... هدیه ذات خدای حی سرمد بوده ام من
متقین و مومنین را بهترین ذکر الهی .... صالحین را خوشترین خلد مخلد بوده ام من
نور چشم حیدر و زهرا و پیغمبر منم من
آیه تنهی عن الفحشاء و المنکر منم من
گاه آدم را چراغ و چشم گوهر بار بودم ... گاه بر نوح نبی در موج طوفان یار بودم
گاه با خیل ملک در آسمان پرواز کردم ... گاه ابراهیم را گل در شرار نار بودم
گاه با عیسی بن مریم بر فراز چرخ بودم ... گاه با موسی بن عمران تا سحر بیدار بودم
من نمازم بال پرواز بلند اهل دینم
کز ازل معراج مومن خوانده ختم المرسلینم
ارتباط بین عبد و خالق منان منم من ... مشعل روشنگر دین پرتو ایمان منم من
شمع بزم لیله الاسری گل محراب حیدر ... لاله توحید و خار دیده دشمن منم من
یار یوسف شالها در قعر چاه و کنج زندان ... مونس یعقوب در تنهایی و هجران منم من
ناله و فریاد و سوز و شور و درد اهل رازم
من نمازم من نمازم من نمازم من نمازم
در دل غار حرا هر شب پیمبر بود با من ... در کنار نخل ها تا صبح حیدر بود با من
نیمه های شب که هر چشمی به خواب ناز بودی ... بین محراب دعا زهرای اطهر بود با من
از شب عاشور تا هنگام صبح درد خیزش ... عون و جعفر قاسم و عباس و اکبر بود با من
سجده ام جا بر جبین یوسف زهرا گرفته
انس با من در دل شب زینب کبری گرفته
من که از تکبیره الاحرام تا ذکر سلامم ... روز و شب نقل زبان هر رسول و هر امامم
سید سجاد در خلوتگه شب حال کرده .. با سلام و با قنوت و با قیامم
هر که گیرد احترامم را کنم دائم دعایش ... سخت می گیرم به آنکس کو نگیرد احترامم
با وجود آنکه خود بیمار درد هر طبیبم
در میان دوستان خویش تنها و غریبم
من که بر گلزار جانها میدهم عطر خدایی ... از چه رو قومی ز غفلت می کنند از من جدایی
تحفه معبود و محبوب القلوب عابدانم ... لیک بودم مورد بی مهری و بی اعتنایی
آن شکسته پنج رکنم ... این نهاده زیر پایم ... آن شده بیگانه با من در کمال آشنایی
آن یکی خواب و خور خود را مقدم داند از من
روی گرداند خدا از هر که روگرداند از من
من نمازم بهترین مهر قبولی های طاعت ... روز محشر می کنم از دوستان خود شفاعت
ای خوشا آنانکه میخوانند در آغاز وقتم .. خوبتر آنکو مرا بر پای دارد با جماعت
هر که آبادم کند گویم دعایش لحظه لحظه ... هر که ویرانم کند نفرین بر او ساعت به ساعت
هر که با من نیست مهرش , هر که از من نیست نورش
می کند فردا خدا از چهارده معصوم دورش
من گرامی مهر پیشانی گلگون حسینم .. من کنار قتلگه آغشته با خون حسینم
اولیای حق همه مرهون من بودند اما ... من , خدا داند خدا داند که مرهون حسینم
با صلوه و با قیام و با قعود و با قنوتم ... تا قیامت هر چه دارم عمر , مدیون حسینم
خون ثاراللهیان از من کند امروز یاری
در مسیر شام زینب کرده از من پاسداری
نیتم ز آیینه دل رنگ عصیان می زداید ... حمد و تکبیرم ز اهل معرفت دل می رباید
با رکوعم هر بزرگی قد کند پیش خدا خم ... با سجودم هر عزیزی سر بخاک دوست می ساید
پیر عارف با قیامم شمع جان را می فروزد ... عبد سالک با قنوتم دست دل را می گشاید
ای جوان . من با توام من باتو . تو با من باش با من
دوستدارم باش زیرا دوست می دارم تو را من
مرتضی با چشم از خون بسته اش می کرد یادم .. فاطمه با پهلوی بشکسته اش می کرد یادم
مجتبی مشتاق من می بود من هم عاشق او ... روز و شب با گریه پیوسته اش می کرد یادم
قلب ثار الله پیش تیر دشمن ها سپر شد ... با تن مجروح از خون شسته اش میکرد یادم
( میثم ) ار خواهی خدا یاد تو باشد یاد من کن
خرم از گلبانگ تکبیرم درون خویشتن کن